کلاس دوم سه - این داستان رو که براتون تعریف می کنم ، حقیقت داره . ممکنه خنده تون بگیره . بسم الله :
روزی 4 تا دانشجو بودند . شب قبل از امتحان عوض اینکه درسشون رو بخونند ، می رن خوش گذرونی . بعدش که خوش گذرونیشون تموم شد ، اومدن گفتند که ما باید یک کلکی بزنیم که استاد ازمون امتحان نگیره . نقشه خودشون رو درست می کنند . فرداش که می رن پیش استادشون ، استاده می بینه که این 4 تا با لباس کثیف و خسته و خرد وارد کلاس شدند . می گه : شما چرا این طوری هستید ؟
یکیشون میگه : راستش دیشب داشتیم با ماشین میومدیم ، ماشین وسط راه پنچر شد و مجبور شدیم تا اینجا ماشین رو هل بدیم .
استاده که می بینه بیچاره ها نتونستن برسن و درس بخونند ، بهشون می گه : خوب بچه ها ، بهتون فرصت می دم . 3 روز مهلت دارید تا درس هاتون رو بخونید .
بقیش ادامه مطلب !
ادامه مطلب ...سلام . تو این پست براتون انواع قالب های شیرینی رو گذاشتم و می تونید ببینید که چقدر این شیرینی ها قشنگ درست شده اند . برای دیدن شیرینی های زیبا روی ادامه مطلب وبلاگ کلاس دوم سه کلیک کنید .
کلاس دوم سه - این شکل ها واقعا خیلی زیبا هستند ، کسی که این ها رو ساخته ، واقعا خیلی حوصله و استعداد داشته . آخه چطور می شود با پوست میوه ها ، انواع غذا ها شکل های زیبا ساخت ؟ پیشنهاد می کنم ببینید . خیلی کاره جالبیه . یک عکس هم گذاشتم تا ببینید چطوریه . برای اینکه بقیه رو هم ببنید ، به ادامه مطلب بروید .
کلاس دوم سه - یکی از شب ها ، فضیل قصد داشت ، مانند همیشه یکی از خانه هایی را که از قبل شناسایی کرده بود سرقت کند ، از قبل خانه ای را در نظر گرفته بود . خنجر به دست در تاریکی حرکت می کرد ، تا به خانه مورد نظر رسید ، از دیوار خانه بالا رفت و خود را به حیاط خانه رساند .
سوسوی چراغی از داخل یکی از اتاق ها توجهش را جلب کرد . صاحب خانه هنوز بیدار بود و در دل شب قرآن می خواند . فضیل برای گذراندن وقت به گوشه ای خزید و پنهان شد ، تا کسی که قرآن می خواند ، بخوابد .
او در سکوت شب ، صوت زیبای قرآن را می شنید ، از آنجا که معنای آیات قرآن را می فهمید ، بسیار تحت تأثیر زیبایی و نفوذ آیات قرآن قرار گرفت زیرا مسلمان بود و گرچه کارهای زشتش او را به تدریج با اسلام بیگانه کرده بود ، ولی اینک ندای الهی در تاریکی شب از لا له لای کلمات و آیات الهی ، دل و جان او را تسخیر می کرد .
او به فکر عمیقی فرو رفت ، گویا روزنه ای به عالم دیگر برای او باز شده بود ، بغض او ترکید و در تنهایی به حال خود گریست ، اشک چون باران در گونه های او جاری شد .
جذابیّت و معنویت قرآن هر لحظه او را بیش تر تحت تأثیر قرار می داد ، کم کم روزنه ای از نور بر وجودش تابید و سراسر روحش را فرا گرفت .
برای دیدن بقیه مطلب ، به ادامه مطلب بروید .
امروز می خوام یکم از لهجه شیرین شیرازی ها خبر دار بشید . عشق هست و شیراز .
Am I right=می نه؟
Yes=ها والوو
No =نه کاکو
Really!! =نه آمو؟؟
Oh my God! =یا ابالفضل
Why =بری چی چی؟
bye=کاری باری؟
maybe=گاسم
leave me alone= آم برو او ورو بیزو باد بیاد
u made me confused= آم کله پرک گرفتم
wow= ووی آمووو
come here =بی اینجو
Take it easy= عامو ولش کن،حوصله داری شمو هم ماشاللو
ادامه مطلب ...